جدول جو
جدول جو

معنی طرح زدن - جستجوی لغت در جدول جو

طرح زدن
تخطيطٌ
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به عربی
طرح زدن
Sketch
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طرح زدن
esquisser
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طرح زدن
スケッチする
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
طرح زدن
schetsen
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
طرح زدن
skizzieren
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
طرح زدن
малювати ескіз
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طرح زدن
szkicować
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
طرح زدن
esboçar
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طرح زدن
abbozzare
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طرح زدن
esbozar
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طرح زدن
चित्र बनाना
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به هندی
طرح زدن
taslak çizmek
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
طرح زدن
menggambar sketsa
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
طرح زدن
스케치하다
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
طرح زدن
לשרטט
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به عبری
طرح زدن
草图
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به چینی
طرح زدن
خاکہ بنانا
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به اردو
طرح زدن
খসড়া আঁকা
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
طرح زدن
ร่าง
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
طرح زدن
эскизировать
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به روسی
طرح زدن
kuchora rasimu
تصویری از طرح زدن
تصویر طرح زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری زدن
تصویر پری زدن
پریدن پرواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرف زدن
تصویر حرف زدن
گفتن دوییدن سخن گفتن تکلم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرص زدن
تصویر حرص زدن
زیاد طلبیدن، بسیار خواستن، کم صبری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرت زدن
تصویر چرت زدن
میل بخواب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخ زدن
تصویر چرخ زدن
دور خود گردیدن چرخیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرح شدن
تصویر جرح شدن
رد شدن یا جرح شدن شاهد. قبول ناشدن گواهی شاهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
نمودار شدن برق در هوا، جهیدن برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درم زدن
تصویر درم زدن
سکه زدن، ضرب کردن سکه، آن جائی که درم زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارگ زدن
تصویر ارگ زدن
نواختن ارگ اجرا کردن یک آهنگ بر روی دستگاه ارگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرص زدن
تصویر حرص زدن
آزوند بودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرف زدن
تصویر حرف زدن
سخن گفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
مطرح شدن، بیان شدن، بررسی شدن، آماده شدن، فراهم شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد